دل نوشته
مدیریت| ایمیل من
پایین
دوشنبه 86/6/5 ساعت 3:5 عصر
همیشه علامت تعجب مانده ام برای آدم ها
که هزار سوال شدند برای من ...
دوشنبه 86/6/5 ساعت 2:49 عصر
هیچ کس به جز خود من نمی داند
که دل از تو بریدن چقدر دشوار است ..
.
یکشنبه 86/6/4 ساعت 7:47 عصر
من هنوز هم
از خیال تو جدا نمی شوم
ریشه های مهر را
توی خاک جسم من دوانده ای
شاخه های عشق را
سوی خاک قلب من تکانده ای ...
یکشنبه 86/6/4 ساعت 1:10 عصر
در اوج ایستاده ای و سایه ی مهربانی ات همیشه بر سرم .
ولی چه فایده ...
که دست های کوچکم برای چیدن کمی نگاه عاجز است .
یکشنبه 86/6/4 ساعت 1:8 عصر
همیشه فاصله است
بین من و
فردایی که تو می آیی
چشم های بی گناه تو
دستهای پر ستاره تو
قلب آسمانی تو
فاصله ای به اندازه جدایی...
یکشنبه 86/6/4 ساعت 1:4 عصر
من از تبار شقایق
تو از
نماد قبیله ی آیینه ها
مگر
نگاه تو
تمام شبح قیام نجابت است
به خون شقایق
ببین نگاه سوختن پروانه را
باز به میقات نشسته است...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بالا
[ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]
بازدید
10765
بازدید امروز
3
بازدید دیروز
حضور و غیاب یــــاهـو
RSS
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
اوقات شرعی
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
?///
اشتراک